در جا زدن | مراقب باش به تراز نهایی صفر دچار نشوی!
در جا زدن | یک سوال مهم!
یک سوال چند گزینه ای مدتی ست بدجوری با ذهنم کلنجار می رود.
البته شاید هم ذهن من دست به یقه ی این سوال شده و با اون کلنجار می رود.
خلاصه این که یک زد و خوردی بین من و این سوال هست که نگو!
به نظر شما آموزشگاه ها و دانشگاه ها بیشتر سود میبرند از درس خواندن و مدرک ستاندن ما یا دانشجوی بخت برگشته ای که با هزار امید و آرزو قدم گذاشته به یک دبیرستان مختلط (تنها جذابیت دانشگاه برای خیلی ها!)؟
اگر بخواهیم فتیله ی روشن فکری مان را کمی بالا بکشیم و بادی به قبقب تعصب مان بیندازیم، با ابروهای درهم تنیده و لب و لوچه های آویزان و خشمی از کنج قلب مان داد و هوار راه می اندازیم که:
«چه می گویی؟؟! بس کنید این دانشگاه ستیزی را! رها کنید این علم گریزی را»
ولی اگر بخواهیم کلاه مان را این وسط قاضی کنیم و کمی عینک انصاف و واقع بینی بندازیم روی دماغ مبارک مان، میبینیم که:
«خدا نیامرزد آن کسی که بند دلمان را گره زد به این باور که اگر مدرک نداشته باشی و دانشگاه نرفته باشی، کلاهت پس معرکه است»
بگذار باز هم سوال قبلم را تکرار کنم:
«آموزشگاه ها و دانشگاه ها بیشتر به جیب میزنند یا من و تو بخت برگشته؟؟»
در جا زدن | فقط بدو!
الان دیگر وضعیت مان، وضعیت «بدو تا پیشرفت کنی» نیست!
الان به جایی رسیده ایم که باید «با تمام توانت بدوی تا همان جا که هستی بمانی!»
الان وسط یک جنگیم! جنگی که اسلحه سازها سودشان از اسلحه دارها خیلی بیشتر است و ما همیشه در حسرت اسلحه های رنگین تریم، غافل از این که این تفنگ تیری برای نشاندن بر قلب بیکاری و بی پولی و خیلی «بی» های دیگر ندارد!
جان کسیدی در نیویورکر می نویسد:
« اگر شما هم مثل همه مدرک دانشگاهی داشته باشید، از بقیه متمایز نمی شوید. برای رسیدن به شغل مورد نظرتان باید دوباره و دوباره به دانشگاه بروید و مدرک های بالاتر بگیرید و در این مسابقه تسلیحاتی آنکه بیشتر سود میبرد، کالج ها و دانشگاه ها هستند!»
درد اینجاست که وقتی به این مسأله به صورت جزء به جزء نگاه می کنیم، راضی هستیم.
راضی هستیم که صبح ها زود از خواب بلند می شویم، زود به دانشگاه میرویم، خوب درس گوش می کنیم و خوب امتحان میدهیم و یک نمره 20 خوشکل کنج کارنامه مان مینشانیم.
اما وقتی به تمام این قضیه به دید یک پیکر واحد نگاه میکنیم، خالی می شویم.
4 سال برای گرفتن یک تکه کاغذ به نام لیسانس عمر گذاشتم و آخرش حتی نمی شود گذاشتش لب کوزه که لااقل یک جرعه آبش را بخوریم!! بعدش هم باز ادامه میدهیم به امید گذاشتن لب کوزه و آبش را خوردن!
به این می گویند تراز نهایی صفر یا شاید منفی!
در جا زدن | چه کنیم؟
بگردید دنبال آن جایی که مسابقه تسلیحاتی نیست!
یک مهارت را بیاموزید و در آن استاد شوید.
جامعه پُر شده از مدرک دارهایی که به درد هیچ کاری نمی خورند.
شما متخصصی شوید که جامعه دست به دامن تان می زند!
کلا اگر می خواهید طعم زندگی را خوب تر بچشید و متفاوت تر باشید و موفق تر شوید، هر جا که مردم درگیر مسابقه تسلیحاتی شدند، شما بیرون بکشید.
هر چه مردم بیشتر توئیت می کنند، شما هم می خواهید بیشتر توئیت کنید.
هر چه بیشتر «همین الان یهویی» اینستاگرام با آدم ها و غذاها و مناظر مختلف بیشتر می شود، «همین الان یهویی» دان شما هم می خواهد «همین الان یهویی» یک چیزی از خودش در کند!
ببینید سالانه چند میلیون مقاله و پژوهش علمی چاپ می شود!
وقتی انیشتین بود، یک صدم این ها چاپ میشد؟
الان جنگ تسلیحاتی «مقاله چاپ کنی» حسابی داغ است و فقط سلاح ساز پولش و زمانش را به جیب می زند و شما هم یکی از خریداران سلاح هستید این وسط!
دیدگاهتان را بنویسید