بیشعوری | لطفا سعی کنیم بیشعور نباشیم!!
بیشعوری | تفاهمات بیشعورها!
گرچه دو تا بیشعورِ تحت درمان، ممکن است
درباره تعریف بیشعوری اختلاف نظر داشته باشند
(و طبیعی هم هست) اما در نهایت هر دو قبول دارند
که بیشعورند و از این رو می توانند با هم بحث کنند،
از احساساتشان حرف بزنند و علائق مشترکشان
را با هم در میان بگذارند. عوامل و اشتراکات بسیاری
وجود دارد که مجموعا ماهیت بیشعوری را تشکیل می دهند.
در هنگام مطالعه ی فهرست مؤلفه های تشکیل دهنده ی
بیشعوری، ممکن است کشف کنید که خودتان هم
بیشعور هستید و تا حالا نمی دانستید.
تو فقط بیشعوری… همین!
اشکالی ندارد و اصلا به این معنا نیست که شما آدمی بی ارزش،
فاسد و علیل هستید؛ بلکه صرفا به این معناست که بیشعور هستید.
درک درست این مسأله شانس بهبودی را بالا می برد.
بیشعورها نباید بابت بیشعوری شان بیشتر از بچه ی اریون
گرفته ای که باعث شده تمام بچه های مدرسه درمعرض
ابتلاء به اوریون قرار بگیرند، سرزنش شوند. بیشعورها
مرضی گرفته اند که باعث شده از جامعه طرد شوند
اما به این حال می توانند شفا پیدا کنند.
هر چه مشکل زودتر کشف شود معالجه ی آن ساده تر است.
ریشهی بیشعور بودن!
بعضی از بیشعورها این بیماری را از والدین بیشعورشان می گیرند؛
عده ای را مافوق ها و همسران بیشعورشان آلوده می کنند؛
برخی قربانی آئین های بد هستند و برخی با گذراندن دوره های
آموزش «خودباوری و بالا بردن اعتماد به نفس»
به بیشعوری مبتلا می شوند.
ردیابی موارد دیگر مشکل تر است اما معمولا گوش دادن
به موسیقی پانک راک، تماشای تلویزیون و عضویت
در شبکه های اجتماعی هم بی تأثیر نیست!
مزایای بیشعور بودن!
بیشتر افراد خودشان هم از بیشعوری بدشان نمی آید.
یک دلیل ساده ی گرایش آدم ها به بیشعوری این است
که با بیشعوری زودتر می توان به هدف و منظور رسید.
مثلا بیشتر خبرنگاران جوان در ابتدای کارشان مثل یک
آدم محجوب رفتار می کنند؛ اما همینکه به عنوان یک
خبرنگار تلویزیونی مشهور شدند، به صد نفر تنه می زنند
و پنجاه نفر را زیر دست و پا می گیرند تا اولین کسی باشند
که گزارش می کند و به این ترتیب بیشعور جدیدی پدید می آید.
به خاطر آنکه در اجتماع همیشه به کسانی که زودتر از
دیگران به چیزی دست می یابند پاداش داده می شود؛
اینطور به نظر می رسد که بیشعورها آدم های موفق و پیروزی هستند.
در تجارت همیشه کسی که بهتر بتواند ایده های دیگران را بدزدد،
موقعیت های بهتری به دست می آورد و در دولت هر چقدر کسی
بتواند بهتر و ظریفتر خواسته های مردم را نادیده بگیرد،
مقام بالاتری از آن خود می کند.
نسل بیشعور پسند!
نسل جدید، بیشعورها را موفق تر می بینند و با این دیدگاه احمقانه،
خود را تحت تأثیر بیشعوری قرار می دهند.
متأسفانه بیشعوری حد و مرز نمی شناسد.
یعنی مثلا مردم را زیر دست و پا گرفتن تبدیل به نوعی
اعتیاد می شود که معتادش سیرمونی ندارد و آنقدر
بی وقفه به اعتیاد خود ادامه می دهد تا بالاخره یک روز
اشتباها یک نفر بیشعورتر از خودش را زیر دست و پا بگیرد
و خودش را به خاک سیاه بنشاند.
علایق یک بیشعور!
یک بیشعور سعی می کند که با تسلط بر دیگران،
بر زندگی خودش مسلط باشد. او هرگز مشکلی را خودش
حل نمی کند، بلکه تنها کاری که می کند این است که
تقصیر آن را به گردن کس دیگری بیندازد. اما سرانجام تمام
این تلاش ها برای پنهان کردن اشکالات و تقصیرها شکست
می خورد و مشکلاتی که دو یا سه دهه روی هم
انباشته و پنهان شده اند، بیرون می زنند.
دیدگاهتان را بنویسید