کار خلاقانه | برای موفقیت هیچ وقت دنبال ردّپاها نرو!

کار خلاقانه | باورهای ذهن ما!

تینا سیلینگ، نویسنده کتاب «کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم» میگه:

پدرم تو کارش آدم موفقی بود.

هر دو سال ارتقاء شغلی پیدا میکرد و جایگاه مدیریتی بالاتری رو به دست می آورد.

یه روز پدرم کارت ویزیت من رو دید که روش نوشته بود: «تینا ال.سیلینگ؛ مدیرکل»

پدرم به من گفت:

«تو نمیتونی خودت رو رئیس خطاب کنی. این تفکر پدرم به این خاطر بود که فکر میکرد حتما همیشه باید کسی باشه که شما رو رئیس کنه و خودت نمی تونی چنین جایگاهی رو بسازی»

این یه باور بود که پدر خانم سیلینگ داشت و بر اساس اون زندگی میکرد و طبیعتا تو همون چارچوب حرکت میکرد.

پس هیچ وقت نمیتونست از چارچوبش خارج بشه و مدل های دیگه رو هم تجربه کنه که شاید ده ها برابر مسیر موفقیت رو سریع تر طی می کرد.

کار خلاقانه | نویسنده شو!

همین اتفاق تو خیلی کارهای دیگه هم میفته.

مثلا اگه به کسی بگی که میخوام کتاب بنویسم، احتمالا تعجب میکنه که مگه میشه ما کتاب بنویسیم؟

برای کتاب نوشتن حتما باید یه مدرک دکترایی چیزی داشته باشی و احتمالا یه جای خاص هم بهت سفارش نوشتن اون کتاب رو بده و بعد از چند سال بتونی یه کتاب منتشر کنی. در صورتی که دوران ما، دوران شکستن باورهای قدیمیه.

یه آدم میتونه به راحتی یه کتاب بنویسه، به راحتی اون رو چاپ کنه و به راحتی بفروشه و دیگران هم کلی از اون کتاب لذت ببرن.

ما هنوز فکرمون تو این سبکه که مثلا اگه بخوای کتاب بنویسی باید حداقل 100 تا ناشر کتاب تو رو نپذیرن و دست آخر یه نفر با کلی مِن و مِن کردن حاضر بشه کتابت رو چاپ کنه و احتمالا انقدر هم کتابت خفن باشه که سرنوشتش بشه مثل جی.کی.رولینگ و هری پاترش!

کار خلاقانه | ردّپای کمتر، موفقیت خاص تر!

مرز باورهات رو کمی جابجا کن.

کمی متفاوت فکر کن و متفاوت هم عمل کن.

کلا اگه به سمت یه مقصد قدم برمیداری و اون مقصد دو راه داره، بگرد و ببین کدوم راه، رد پای کمتری داره.

یعنی آدم های کمتری توش قدم گذاشتن.

راهی که پر ردپا باشه، یعنی کلی آدم توش قدم گذاشتن و تو هم احتمالا یکی میشی مثل اون ها.

لازمه کمی ترس هامون رو خط خطی کنیم و تو مسیرهای یه خرده وحشتناک هم قدم بذاریم.

آدما دو دسته ان:

  • کسایی که منتظرن دیگران بهشون مجوز انجام کار رو بدن
  • کسایی که خودشون خودشون رو مجاز میکنن

کسایی که دنبال انگیزه ها و امیدها و تشویق های بیرونی نیستن و از درون میجوشن و حتی اگه انگیزه ای نباشه کارشون رو میکنن

تو از کدوم دسته ای؟؟

 

دیدگاهتان را بنویسید