روش تچان در مدیریت زمان و هدفگذاری
روش تَچان در مدیریت زمان
انقلاب صنعتی یعنی بیشتر کار کن، کمتر وقت داشته باش!
انقلاب صنعتی نقطه عطفی تو مباحث مدیریت زمان بود.
چون سرمایه دارها دوست داشتن بیشتر پول در بیارن
کارگرها هم دوست داشتن بیشتر درآمد داشته باشن
این وسط زمان هر دو 24 ساعت بود و قرار نبود تغییری تو این مؤلفه ایجاد بشه.
پس لازم بود مدیریت زمان رو جدی تر بگیرن
جدی تر بگیرن که تو زمان کمتر کار بیشتر و پرفایده تری انجام بشه.
پس روانشناسای مختلف اومدن و نظریات مختلفی تو این حوزه ارائه کردن.
سال 1975 روانشناسی با نام «میهای چیکسنتمیهای» (20 بار خوندم تا اسمش رو فهمیدم!) یه نظریه ارائه کرد.
نظریه ای تحت عنوان flow (جریان) که به دلیل نامعلوم و نامأنوسی به «تَچان» ترجمه ش کردن!
نپرس تچان یعنی چی که منم مثل تو نمیدونم.
ولی میدونم فحش نیست…
البته من ترجمهی «غرقگی» رو برای flow بهتر و گیراتر میبینم!
خلاصه این که این مدل فکری هم برای خودش طرفدارانی پیدا کرد و میتونه کمکی باشه برای مدیریت بهتر زمان.
البته اگه بخوایم دقیق تر به این مدل نگاه کنیم، بیشتر میتونه زیرمجموعه هدفگذاری باشه تا مدیریت زمان.
اما غرقگی (تچان)
جناب میهای 8 حالت رو در مواجهه با یک کار معرفی میکنه.
این حالت ها روی دو محور «میزان چالشی بودن» و «میزان مهارت لازم» تعریف میشه.
حالت اول:
اگه هدفی که انتخاب کردی خیلی ساده و غیر چالشی باشه و مهارت کافی هم توی اون نداری، تو در حالت بی علاقگی قرار داری.
حالت دوم:
اگه هدف نسبتا چالشی باشه اما تو کماکان مهارت لازم رو نداری، به دنیای نگرانی قدم میذاری.
حالت سوم:
اگه هدف خیلی چالشی و سخت باشه و تو هنوز در مهارت های لازم نزدیک به صفر هستی، ترس سراغت میاد!
حالت چهارم:
اگه هدف چالشی نباشه اما تو نسبتا در اون کار مهارت داری بی حوصلگی تو رو در بر میگیره.
حالت پنجم:
اگه هدف به اندازه کافی چالشی باشه و تو هم مهارت و توانایی نسبی در اون کار داشته باشی، برای انجام اون کار حسابی تحریک میشی.
حالت ششم:
اگه هدف چالشی نباشه اما تو مهارت بالایی در انجامش داری و یه جورایی انجامش با خوردن یک لیوان آب برابری میکنه آرامش تو رو در بر میگیره.
حالت هفتم:
اگه هدف نسبتا چالشی باشه و تو در انجامش مهارت بالایی داشته باشی، روی اون هدف کنترل داری و همین رغبت خوبی در تو ایجاد میکنه.
حالت هشتم:
اگه هدف چالشی باشه و مهارت تو هم در انجامش بالا باشه، تو در حالت غرقگی یا کار عمیق یا تچان قرار میگیری و این نقطه ی اوج برای انجام یه کار هست.
سه پیش شرط
رسیدن به حالت غرقگی، مطلوب همه ی ماست.
اما لازمه یه سری شرط رو از قبل مهیا کرده باشیم که بتونیم غرقگی رو تجربه کنیم.
هدف
اگه هدف مشخص و واضحی برای انجام ندارید، تمرکز کافی رو هم برای انجام کار و رسیدن به حالت غرقگی نخواهید داشت.
تمرکز
لازمه رسیدن به غرقگی، توانایی تمرکز بالاست.
هرچقدر از قبل برای کسب مهارت تمرکز تلاش کرده باشید، وقتی به کاری ورود میکنید، به همون اندازه غرقگی شما عمیق تر خواهد بود.
پس لازمه کمی تحقیق و مطالعه رو چاشنی کنید و با تمرین، مهارت های خودتون رو در زمینه تمرکز تقویت کنید.
اعتماد به نفس
اعتماد به نفس از دو مؤلفه «تصور ذهنی» و «مهارت» تشکیل میشه.
هر کدوم از این دو مؤلفه رو ندارید، کسب کنید.
کسی که اعتماد به نفس کافی نداره، توان کافی برای تمرکز و عمیق شدن در کارهاش رو هم نخواهد داشت.
تعادل
باید بین مهارت شما و سطح چالش کار، تعادل برقرار باشه.
اگه یکی از این دو، به دیگری سنگینی کنه، این تعادل به هم میخوره و احتمال رسیدن شما به حالت غرقگی کم میشه.
بازخورد
لازمه وقتی کاری رو شروع میکنیم، مدام بازخوردگیری کنیم که ببینیم نتیجه مطلوب ما حاصل میشه یا نه.
در این صورت مرحله به مرحله نسبت به پیشرفت یا پسرفت مون در هدف آگاهیم.
دیدگاهتان را بنویسید