هنر متفاوت بودن | وقتی همه پاک کن هستن، تو مداد باش!
هنر متفاوت بودن | آتشفان درون!
هر آتشفشانی که گدازه هاش دودمان عده ای رو بر باد میده، از درون یه کوه شروع شده.
آتشفشان خشم و عصبانیت ما آدم ها هم همین مدلیه.
یعنی اول گدازه ها، درون مون آماده میشن و بعد انفجار.
اما مدل برافروخته شدن این آتشفشان این شکلیه که، اول یه اتفاقی از خارج (رفتار بیرونی) باعث میشه احساسات و هیجانات درونی شما (واکنش درونی) تحت تأثیر قرار بگیرن.
بعد از این که واکنش درونی شما به حد مشخصی رسید، وقت انفجاره.
حالا نوبت رفتار بیرونی شماست.
هنر متفاوت بودن | واکنش زنجیره ای
رفتار بیرونی شما هم باعث ایجاد واکنش درونی اطرافیان شما میشه و همین هم باعث رفتار بیرونی اونها.
پس میبینید گاهی یه رفتار ساده که باعث برافروخته شدن شعله ی خشم یه انسان میشه، میتونه جماعتی رو به هم بریزه.
البته این واکنش درونی رو همیشه آدم ها ایجاد نمیکنن.
ممکنه هوا خیلی گرم باشه و از شدت گرما تو طاقتت کم شده، ممکنه شب قبل خواب خوبی نداشتی یا امروز غذای خوبی نخوردی.
عوامل مختلفی میتونن باعث این اتفاق بشن.
پس یه روز گرم آفتابی، رفتی سر کار و دلت میخواد زیر باد کولر گازی لذت خنک شدن در گرمای تابستان رو بچشی.
از قضا اون روز کولر اتاق تو خراب شده و از بد روزگار اون روز تو گیر چند تا آدم زبون نفهم هم می افتی.
گرمای زیاد و چند موجود زبان نفهم به اندازه کافی برای ایجاد یه واکنش درونی خطرناک کافی هستن.
هنر متفاوت بودن | یه مثال!
حالا؛ تو که یه گلوله آتش هستی، به سمت خونه حرکت میکنی و خسته و گرسنه میرسی خونه و اتفاقا خانمت اون روز ناهار درست نکرده.
همین جرقه برای انفجار تو و شروع یه دعوا کافیه.
دیگه این وسط دلیل اینکه چرا ناهار امروز آماده نیست رو نمی خوای بدونی.
مهم تخلیه شدن اعصاب تو هست!
این داستان کوتاه، روند معمولی زندگی خیلی از افراد جامعه س.
هنر متفاوت بودن | متفاوت نگاه کن!
اما میشه طور دیگهای هم به قضیه نگاه کرد.
به محض این که بعد از یه روز گرم و پر از تنش وارد خونه میشی، متوجه میشی که غذا حاضر نیست.
بلافاصله تو ذهنت میگی:
«من امروز اعصابم به هم ریخته و ممکنه حرفی که میزنم باعث دعوا بشه. پس حتما باید قبل از واکنش، دلیل این که امروز ناهار حاضر نیست رو بپرسم»
از اونجایی که همیشه ناهارت حاضر بوده، خیلی باید بیشعور باشی که امروز رو بزنی تو سر تمام روزهای خوب سال و خرابش کنی.
پس از همسرت میپرسی چرا ناهار حاضر نیست؟
جوابش ممکنه منطقی باشه و ممکنه نباشه.
اگه منطقی بود میگی فدای سرت. ناهار از بیرون میگیرم یا یه چیز حاضری میخوریم.
اگرم منطقی نبود، بازم میگی فدای سرت، چون تو هیچ وقت من رو بی غذا نذاشتی که امروز رو نتونم ندیده بگیرم.
بعد مثل بچه آدم میری یه دوش آب خنک میگیری، برمیگردی دو تا تخم مرغ نیمرو میکنی و میری یه چرت درست و حسابی میزنی.
تمام حرف من اینه که:
دیدگاهتان را بنویسید