عیب یابی | ادب از بی ادبان بی‌آموز!

عیب یابی | مشکلات جنگ!

جنگ مشکلات زیادی داره؛ یکی از این مشکلات نرخ آسیب هاییه که به تجهیزات جنگی مون میرسه.

بذارید یکی دو صفحه تاریخ بخونیم دورهمی…

جنگ جهانی دوم بود. اوضاع بدجوری قمر در عقربه.

از این حالت ها که آسمون پر از دوده و زمین پر از خون! از این حالت ها که بهت زده ای. نمی دونی فازت چیه و آینده قراره چی بشه!

یه طرف جنگ متفقین بودن و طرف مقابل شون آلمانی ها!

متفقین دچار یه بحران بد شده بودن! اونا بمب افکن میفرستادن که زمین رو با خون آلمان ها سرخ و سیراب کنه، اما پدافند آلمان ها بمب افکن ها رو تو هوا میکرد یه آهن پاره ی درحال سقوط!

انقدر اوضاع خراب بود که از هر دو بمب افکن یکی به آشیانه ش برمیگشت و این یعنی نرخ تلفات جنگی پنجاه درصدی!

تو خیمه های متحدین هر روز جشن و پایکوبی بود از زمین زدن یه غول آهنی و تو خیمه های متفقین هر شب روضه و عزاداری بود از زمین خوردن یه غول آهنی…

عیب یابی | مغزهای کوچک زنگ زده!

مهندس های متفقین دور یه میز بیضی جمع شدن که مغزها رو از تو سرشون در بیارن و خالی کنن وسط میز و خلاصه به یه دلیل برسن. چرا انقدر داریم تلفات میدیم؟

اولین خروجی روی هم ریختن مغز مهندسان متفقین زره پوش کردن غول های پرنده ی آهنی با آهن بود.

(حتی تصورش برای منی که اونجا نبود خنده داره… این همه آهن چطور میخواد بپره؟)

این طرح ظاهر خوش فرم و خوش اندامی داشت. گلوله ها اگه به بدنه ی روئین تن بمب افکن ها می خورد شانس نفوذ کمتری داشت و احتمال سلامت این پرنده ها بیشتر می شد.

اما همونطور که گفتم هواپیمایی که خودش به زور و با سلام و صلوات دسته جمعی متفقین از جا بلند میشد، الان دیگه شده بود یه گونی سیب زمینی که از جاش تکون بخور نبود.

عیب یابی | مغزهای کوچک زنگ نزده!

دوباره دست به سر بردن و مغزها رو کشیدن بیرون و ریختن رو دل میز بیضی متفقین!

ایده ی بعدی این شد که فقط بخش هایی از بدنه بمب افکن ها رو تقویت کنن. ایده ی منطقی تری بود و معلوم بود مغزها دارن از آک بندی در میان.

اما سوال مهم: «کدوم بخش ها رو باید تقویت کرد که سقوط منتفی بشه؟»

یه مدت کار مهندسا این شد که هواپیماهایی که سالم به آشیانه برمیگشتن رو بررسی میکردن که کدوم قسمت ها بیشتر گلوله خورده و اون ها رو ثبت میکردن.

اطلاعات جمع شد. نتیجه این بود که عمده ی آسیب ها در ناحیه زیر بال ها، اطراف م و تنه اصلی هواپیما بود… تنه، بال ها و دم…

شما بودید کدوم قسمت ها رو تقویت می کردید؟

متفقین هم منطقا باید مثل من و شما میومدن و قسمت های پر آسیب رو تقویت میکردن.

اما خب یه نفر بود که هم نظر من و شما نبود.

عیب یابی | ناجی رسید!

«آبراهام والد» کسی بود که بعد از کلی چونه زدن، فرماندهان هوایی متفقین رو قانع کرد که این تصمیم غلطه.

به نظر والد تقویت این قسمت ها شانس سالم برگشتن بمب افکن ها رو بیشتر نمی کرد.

والد پیشنهاد کرد که بخش هایی از هواپیما رو که مورد اصابت قرار نگرفته بودن تقویت کنن.

والد متوجه شد اطلاعات درست رو باید از هواپیماهایی که سقوط کردن به دست آورد و متأسفانه هیچ کدوم از هواپیماهایی که سالم برگشتن، سقوط نکرده بودن و اطلاعات ما دقیقا برعکسه.

اگه قرار بود این قسمت ها خطرناک باشن، این بمب افکن ها هم برنمیگشتن، پس ایراد کار جای دیگه س.

اونا میخواستن قسمت های قوی تر رو تقویت کنن!

پس قرار شد، موتورها، دماغه، مخزن سوخت و کابین تقویت بشن.

عیب یابی | و اما …

ما دوست داریم موفق بشیم. اما چطور؟

این طور که میریم موفق ها رو نگاه میکنیم و میخوایم شبیه به اون ها رفتار کنیم و رفتارهای خوب اون ها رو تقویت کنیم.

نمیگم این غلطه! قطعا باید راه و روش درست رو پیدا کنیم و مطابقش عمل کنیم

اما نکته ی مهم اینه: مزیت رقابتی تو این بازار شلوغ رقابت ها چیه؟

مزیت رقابتی تو تقویت نقاطیه که اگه گلوله بخوره شما سقوط میکنی…

از خودت سوال کن: «از کجا دارم جدی ترین و خطرناک ترین ضربه هام رو میخورم؟»

«چه کارهایی بیشترین لطمه رو به مدیریت زمان من میزنه؟»

در پایان: لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟ گفت از بی ادبان…

دیدگاهتان را بنویسید